خاطره (الوارهاي بلند) شهید مهدی شیخ زین الدین
عراقی ها، نصف خاکریز را باز کرده بودند و آب بسته بودند توی نیروهای ما. از گردان، نیرو خواستیم که با الوار و کیسه ی شن، جلوی آب را بگیریم. وقتی که آمدند، راه افتادیم سمت خاکریز. دیدیم زین الدین و یکی دونفر دیگر، الوارهای به چه بلندی را به پشت گرفته بودند و توی آب به سمت ورودی خاکریز می رفتند. گفتم «چرا شما؟ از گردان نیرو آمده» گفت «نمی خواد. خودمون بندش می آوریم.»
ثبت دیدگاه