اخلاق
خیلی با ادب و با اخلاق بود . تا حرفی از دهانم درمی آمد ، مثل برق انـجام می داد . رعـایـت حـال همـه را می کرد و خیلی افتاده بود . خاک از دیوار می ریخت ولی از احمد نمی ریخت . دل سوز مردم بود . اگر توی مدرسه شان بچه ای بی کفش بود ، نمی گذاشت این غم توی دلش فرو رود ، بالاخره یک جوری کمکش می کرد . با این که قلچماق بود ، ولی نشد یک بچه ای بیاید پیش من و از احمد شکایت کند . به جایش قلچماق بود ، نه بی جا .
احمد من بچه ی خوبی بود ، خیلی خوب . حقش بود برود جبهه ی جنگ و شهید شود ؛ درست مثل علی اکبر امام حسین (ع) .
راوی : پدر شهید
ثبت دیدگاه