« ایمان قوی »
حاج احمد می گفت :
« تنها با ایمان قوی است که دل شجاع می شود . آدم های با ایمان ، آدم های نترسی هستند . هر چقدر حالات معنوی بچه ها بیشتر و بهتر باشد ، در عملیات شجاعت شان بیشتر خواهد بود . »
در گردان ، برای برگزاری زیارت عاشورا و دعای توسل اهمیت ویژه ای قائل بود . از روحانیونی که اهل جنگ بودند ، دعوت می کرد و آن ها را در گردان نگه می داشت . یکی از این افراد حاج آقا سجاد بود . مداح خوبی بود . حاج احمد می گفت :
« به این ها می گویند فرمانده ی گردان . این ها روحیه ی بچه ها را بالا می برند و این روحیه قوی است که در تنگناها راه گشا است . »
حاج احمد به روحیه قوی ایمان داشت . می گفت :
« شما بدون اسلحه می توانید جلوی دشمن مقاومت کنید ولی بدون روحیه نمی توانید . ممکن است یک قبضه آر پی جی همراهتان باشد ولی زمانی که روحیه تان را باختید ، باید اسلحه تان را بیندازید و از صـحنه فرار کنید . »
حاج احمد هیچ گاه لباس فرم نپوشید . می خواست هم رنگ با بسیجی ها باشد . حتی برنامه ریخته بود که هر ظهر یا شب در چادر یکی از گروهان ها و دسته ها حاضر باشد و ناهار و شام را با نیروهایش بخورد .
یک بار در گوشه ای او را گیر انداختم و پرسیدم :
« حاج احمد آقا ! شما نمی خواهید ازدواج کنید ؟ دختر خوبی را سراغ دارم ؛ معلم است ، لیسانس دارد ، آدم با تقوایی است و ... »
نگذاشت ادامه دهم . دستی به پشتم زد و آرام گفت :
« تمام توانم را برای جنگ گذاشتم . حالا وقت ازدواج نیست . »
حاج احمد ، نه به فکر ازدواج بود و نه به فکر مال و منال دنیا . تنها آرزویش پیروزی دین محمد (ص) بود . او به چیز دیگری فکر نمی کرد .
راوی : علی شریفی
ثبت دیدگاه