شناسه: 350375

خاطره (هیئت) شهید سیدمجتبی علمدار

خیلی ساده و با اخلاص می‌خواند . سوز درونی او در صدایش تاثیر گذاشته بود . رفته‌رفته در مداحی مسلط شد. بیشتر ادعیه و زیارت‌ها را در همان دوران جنگ حفظ کرد. وقتی به مرخصی می آمد به همراه دوستان رزمنده به منازل شهدا می فت . با قرائت دعای توسل و کمیل ، یاد رفقای خود را زنده نگه می‌داشت . با پایان جنگ این روند ادامه داشت . کم‌کم جمعیت هیئت زیاد شد. پس‌از ارتحال ملکوتی امام ( رحمه الله ) به همراه دوستان مسجد جامع،.هیئت رهروان امام ( رحمه الله ) را راه‌اندازی کردند.منازل شهدا کفاف جمعیت شرکت‌کننده را نمی‌داد. بنابراین ساختمان فعلی در روبروی امامزاده یحیی (ع) انتخاب و خریداری شد . سید مجتبی علمدار سید یکی از مداحان خوش‌صدا و بااخلاص بود که مردم بسیار به او علاقه داشتند .خیلی‌ها سید را از مداحی در بیت‌الزهرا ( س) می‌شناختند. یک‌بار به‌طور اتفاقی پشت سرش به سمت هیت می‌رفتم . متوجه شدم از مسیر مستقیمی که به بیت‌الزهرا( س) می‌رسید حرکت نمی‌کند!.دائم از کوچه‌پس‌کوچه‌ها عبور می‌کرد . کلاه و کاپشن را روی سرش کشیده بود سعی می کرد تاآنجاکه می‌شد در دید مردم نباشد . برای من عجیب بود . اما می‌دانستم سید به اخلاص خیلی اهمیت می‌دهد. علاقه‌ای نداشت که مردم او را به‌هم نشان بدهند و بگویند….. هیئت رهروان امام‌خمینی ( رحمه الله علیه ) رفتم هیئت رهروان امام ( رحمه الله ) تا بلکه … .مجلس خیلی باحال و باصفایی بود. اما آنچه می‌خواستم نشد !.بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می‌گفتند نامش سید مجتبی علمدار است گفتم: آقا سید من یه سوال دارم. جلوتر آمد. گفتم : من هر هیئتی که می‌روم ،.وقتی روضه می‌خوانند و مداحی می‌کنند، اصلاً گریه‌ام نمی‌گیرد .چه کار کنم ؟ سید نگاهی به من کرد و گفت:.در این مراسم هم که من خواندم باز گریه‌ات نگرفت ؟ گفتم : نه ! اصلا گریه‌ام نگرفت. رفت توی فکر . بعد با لحن خاصی گفت : میدونی چیه؟ من گناهانم زیاده . من آلوده‌ام . برای همین وقتی می‌خوانم اشک شما جاری نمی‌شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت. من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم.و همین سؤال را از آن‌ها پرسیدم ،.به من گفتند شما گناهانت زیادت است . شما آلوده‌ای برو از گناهان توبه کن. آن‌وقت گریه‌ات می‌گیرد ؟.البته من می‌دانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم.که این کلام آقا سید ،اخلاص و درون پاک او را می‌رساند. از آن وقت مرتب هیئت رهروان می‌رفتم،.خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه