شناسه: 350377

خاطره (زیارت عاشورا) شهید سیدمجتبی علمدار

دوستان شهید یکی از سربازان سید می‌گفت : درسالن تربیت‌بدنی سپاه نشسته بودیم. سید وارد شد .احساس کردیم خیلی خوشحال است. بچه‌ها علت خوشحالی را پرسیدند. گفت : مشکلی داشتم .بنده خدایی به من گفت نذر کنم و سه روز زیارت عاشورا بخوانم.تا ان‌شاءالله مشکلم حل شود . من هم این کار را انجام دادم. حالا مشکلم حل‌شده. با خودم گفتم با خودم فکر کردم ، چرا سید این حرف را در جمع بچه‌ها گفت ؟!.به‌هرحال آدم نذری می‌کند و اگر قبول واقع شد، آن را انجام می‌دهد . سید مجتبی علمدار مدتی گذشت . این ماجرا را فراموش کردم. تا اینکه در یکی از روزها مسابقات نوجوانان به پایان رسید،.سید یکی از بچه‌های شرکت‌کننده را به من سپرد تا او را به اتوبوس‌های گرگان برسانم. او را به میدان امام که مسیر اتوبوس‌های گرگان بود رساندم .اما هرچه منتظر ماندیم از اتوبوس خبری نشد خیلی دیر شده بود. یک لحظه به یاد صحبت‌های سید در سالن تربیت‌بدنی افتادم .همان لحظه نذر کردم زیارت عاشورا بخوانم. چند دقیقه نشد که یک اتوبوس آمد و آن نوجوان را سوار اتوبوس کردم . آن‌جا فهمیدم که هدف سید چه بود .او به ما یا دادتا در مقابل مشکلات ، توسل به اهل‌بیت ( ع ) فراموشمان نشود .به‌خصوص زیارت عاشورا. زیارت عاشورا مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل‌از محرم در خواب سید را دیدم . پیراهن مشکی به تن داشت . گفتم : سید چرا مشکی پوشیدی ؟!.گفت : محرم نزدیک است. بعد ادامه داد: اینجا همه‌جمع هستند . شهدا ، امام ( رحمه الله ) و…. سید گفت : «در حضور همه شهدا و بزرگان ،حضرت امام ( رحمه الله ).به من فرمودند : برو مداحی کن .» بعد از آن با سید خیلی درددل کردم . گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی. گفت: چرا این حرف را می‌زنی؟ هر مشکل و غمی دارید،.با نام مبارک مادرم برطرف می شود. بعد ادامه داد : اگر حاجتی دارید عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می‌کند .توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید .

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه