شناسه: 350442

خاطره (پيامبر ايمان و رحمت) شهید محمد پدردره گرگی(بروجردی)

زماني که بروجردي شهيد شد، در غرب کشور بودم. با پيگيري هايي که کردم، متوجه شدم که عده اي از برادران سپاه مخالف هستند که جنازه اش را بياورند در کرمانشاه و تشييع کنند. آنان مي گفتند شايد آن طور که شايستة بروجردي است، تشييع جنازه نشود. قرار بود جنازه را ساعت چهار بياورند و آن را از ميدان آزادي تا مصلاي نمازي جمعه تشييع کنيم. فاصلة کمي بود و مي خواستيم زياد طول نکشد. دو ساعت تأخير کردند و ساعت شش جنازه را آوردند. دلمان مي خواست که حتماً در کرمانشاه تشييع شود، ولي چون از وضعيت شهر کرمانشاه اطلاع نداشتيم، فکر کرديم شايد مردم چندان در مراسم تشييع حضور نداشته باشند. رفتيم فرودگاه و جسد را تحويل گرفتيم و گفتيم به سرعت برويم ميدان آزادي. وقتي رسيديم، از تعجب خشکم زد. جمعيت آن قدر زياد بود که باورمان نمي شد ؛ ميدان ، لبريز از جمعيت بود. جمعيت تابوت را گرفتند و تا مسجد آيت الله بروجردي که نزديک ميدان فردوسي است، تشييع کردند. از اين طرف شهر تا آن طرف شهر مردم جنازه را تشييع مي کردند. اول نظرمان اين بود که جنازه را بچه هاي سپاه از ميدان آزادي تا مصلاي نماز جمعه ببرند ولي مردم آن را تا مسجد آيت الله بروجردي بردند. وقتي که پيکر بروجردي در ميان انبوه جمعيت حرکت مي کرد، به ياد حديثي از پيغمبر اکرم (ص) افتادم که مي فرمايند: «يکي از علامتهاي مؤمن اين است که خداوند تبارک و تعالي مردم را وا مي دارد که در تشييع جنازه اش شرکت کنند.» محمد، پيامبر ايمان و رحمت در دل مردم شهر خصوصاً مردم کرد بود.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه