خاطره (تنبیه نیرو ها) شهید محمود نوریان
اگر عبدالله میخواست ما را تنبیه کند میگفت: «دیگر با شما حرف نمیزنم» این بدترین تنبیه بود؛ در کرخه داروی گیاهی تلخ و بدبویی آورده بود؛ بچههای بینیشان را میگرفتند و میخوردند؛ حاج عبدالله ما را جمع کرد و در چادر نشاند و گفت: «شما نعمت خدا را میخورید و بینیتان را میگیرید، خجالت نمیکشید، اگر کسی موقع خوردن دارو بینیاش را بگیرد من دیگر باهاش حرف نمیزنم». او دائما از این دارو گیاهیها برای بچهها میآورد.
ثبت دیدگاه