خاطره (والفجر 8) شهید رحیم بردبار
از زمستان 1363 تا پایان تابستان 1364 محمد رحیم و بچههای گردان تخریب در منطقه هور دائماً در شرایط عملیاتی قرار داشتند. کم کم موقعیت لشکر در منطقه هور کاملاً تثبیت شد. در این زمان همسر ایشان نیز در پایگاه شهید بهشتی اسکان داشت. شش ماه بعد از مراسم عروسی در بهمن 1362، با قولی که قبل از ازدواج به خانمش داده بود، مرداد 1363 ایشان را به همراه خود به پایگاه شهید بهشتی اهواز برد. چهارم شهریور 1364 خداوند محمدرضا را به این زوج هدیه داد. به درخواست همسر ده روز مانده به تولد فرزند، محمدرحیم یک ماه مرخصی گرفته، راهی شمال شدند. این مرخصی به معنای تعطیلی کار محمدرحیم نبود. برعکس گروهی از نیروهای خبرۀ تخریب را از منطقه به چالوس و گهرباران برد و آموزشهای عالی تخریب را برایشان تدارک دید. تقریباً از ابتدای شهریور زمزمههای انجام عملیات در منطقه فاو در میان سطوح عالی فرماندهان لشکر به گوش میرسید. در نظر گرفتن این آموزشهای عالی نیز در همین راستا بود. کم کم گروههای اطلاعات و شناسایی لشکر به منطقه اعزام می شدند. تخریب نیز از اولین گروه هایی بود که برای بررسی وضعیت به منطقه رفت. به تبع فاصله رفت و آمد محمدرحیم هم به پایگاه شهید بهشتی بیشتر و بیشتر میشد و حتی تا به 25 روز هم میرسید. عملیات والفجر 8 تبلور اوج سختیهای رزمندگان لشکر بود و در این میان واحد تخریب در رأس آن قرار داشت. در واقع هم سختیهای عملیات والفجر 8 بیسابقه بود و هم هیجانات ناشی از موفقیت در این عملیات برای رزمندگان و فرماندهان لشکر غیرقابل وصف. سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا، در وصف عملکرد شهید بردبار در این عملیات می گوید: «سردار شهید بردبار خودش را در عملیات والفجر 8 نشان داد» بردبار برای موفقیت لشکر در عبور از آب خروشان اروند و گذر از موانع پیچیدۀ ساحل عراق، به شبیهسازی ساحل اروند در بهمنشیر اقدام کرد: «چادری در بهمنشیر بر پا کرد و با شبیه سازی ساحل فاو و حتی بیش تر از آن جا در این جا مین گذاری و به ساخت موانع اقدام کرد. انواع آموزش غواصی و آموزش چگونگی رفتن با قایق و این که چگونه باید موانع را باز کنند ببا نیروهای خودش، در سرمای سخت زمستان 1364 ممارست و تمرین کرد. بردبار را ما نمیدیدیم، مگر آن که برای جلسهای میآمد و ایشان را می دیدیم. باید نیروها را به حد ببالایی از توانایی می رساند و بین گردان های خط شکن توزیع میکرد» بچههای گردان تخریب به همراه بچههای اطلاعات و شناسایی لشکر نقش جلوداری را در عملیات بازی میکردند. نیروهای خط شکن گردانهای لشکر که باید تمام عرض اروند را در شب عملیات والفجر 8 طی میکردند، در پیشاهنگ خود بچههای تخریب را داشتند و بدون کمک آنها درعبور از میدانهای پیچیدۀ مین و موانع در ساحل عراق، امکان خط شکنی و ادامۀ عملیات وجود نداشت. طبیعی بود در این وضعیت میزان تلفات و خسارات انسانی واحد تخریب نیز بسیار بالا بود. مخصوصاً در والفجر 8 ضرباتی کمرشکن به محمدرحیم و واحد تخریب وارد شد و بسیاری از کادرر مجربی که برای روزهای سخت ساخته شده بود، به خیل شهدا پیوستند. سازمان رزم تخریب بسیار فنی و حاصل آموزشهایی بسیار سختی بود که در طول زمان با مدیریت خاص شهید بردبار شکل گرفت. این سازمان به ویژه در عملیاتهای سرنوشتسازی نظیر والفجر 8 آسیبهای جدی دید که ترمیم و بازسازی آن تنها از فرماندهان بیمانندی نظیر شهید بردبار ساخته بود. دو بار از چهار بار مجروحیت شهید بردبار نیز، در عملیات والفجر 8 در فاو رقم خورد. ترکشهای خمپاره مجروحیت اول شهید ررا در فاو در پی داشت. در روزهای پایانی عملیات و در پی بمبارانهای شیمیایی فاو، شهید بردبار دچار مسمومیتهای شیمیایی نیز شد که بعدها عوارض آن برای خانواده شهید ادامهدار بود.
ثبت دیدگاه