خاطره (سمت راست شهید قربانی) شهید خدامراد زارع
از حرفهای جالب او این بود که "من سالهاست در جبهه هستم و یک بار هم مجروح نشده ام جوری شده که برخی از آشنایان در محل زندگی گمان کرده اند که من در این سالها اصلا جبهه نبوده ام!" و خدا خواست که مزد او را با شهادت بدهد. 25 اسفند 63 جاده خندق جلوتر از خاکریز اول، مأموریت، بریدن جاده برای جلوگیری از حرکت تانک؛ اما در مقابل چشمان دشمن کمین کرده و زیر بارانی از گلوله. روز به نیمه نرسیده بود که با گلوله مستقیم کاسه سر او دو نیمه شد و این بهانه ای برای پرواز بود. براستی آنها مرد بودند و بی بهانه پریدند، زلال بودند مثل آب و به دریا رسیدند.
ثبت دیدگاه