شناسه: 351678

خاطره از زبان شهید ایاز محمدی

ای زمان که هر انسان را فرسوده می کنی و خود برقرار می مانی. خدایا! تو به همه مسلمانان کمک بفرما تا در راه حق قدم بگذارند. ای برادری که می خواهی بلندگوی اسلام و مکتب علی (علیه السلام) و حسین بن علی (علیه السلام) باشی، شما را به خدا قسم می دهم این ندا را که از کلام گوهربار امام عزیز، یعنی خمینی بزرگ که هر یک برابر با تمام جهانیم و شاید بیشتر هم باشد به گوش جهان برسانید و در تاریخ ثبت کنید که دیگر احتیاج به خاطرات من و دیگران نیست، اما از آنجایی که از ما خواسته اید چند کلمه که به خاطر دارم برای شما عرضه دارم، امیدوارم به خدا که مقبول گردد. خاطره ای دارم که برای شما می نگارم یکبار در جبهه من با یکی از برادران جلو سنگر نشسته بودیم و من برای آن برادر کتابی در دست داشته و این جمله را می خواندم که «گرگ اجل یکایک از این گله می برد، این گله را نگر چه آسوده می چرد» می خواندم که صدای شلیک توپ عراقی آمد و در نزدیکی ما چند گلوله توپ به زمین خورد، اما ما طوریمان نشد و دود و خاک بر سر ما ریخت. بعد از چندی ما از جا برخاستیم صدای یا مهدی و یاحسین به گوش می رسید، ما به طرف آنها حرکت کردیم یک گلوله توپ یک متری ماشین که برادران فداکار و مجاهد در آن بودند خورده بود و من با چشم خود دیدم که یکی که پایش قطع شده از ماشین پیاده شده و با صدایی بلند می گوید یا حسین و دیگر برادر را دیدم که از بالا تا پایین ترکش خورده و هر دوی آنها شهید و به پیش خداوند پرواز کردند. آری برادران! به خدا قسم من یک شب در خواب دیدم گروهی از بسیجی ها با شتاب به طرف غرب حرکت می کنند، من رو به روی آنها آمدم و به آنها گفتم: «شما با این سرعت به کجا می روید؟ در جواب گفتند: «ما یاران امام زمان (عجل الله فرجه) هستیم» گفتم: «پس امام کجاست؟» یکی از آنها به سمت جنوب خودشان اشاره کرد تا من امام را ببینم، اما من به آن طرف نگاه کردم و نور سبزی بیش ندیدم که مثل برق از جلوی من رد شد. دوستان من! باور کنید این بسیجی ها یاران امام زمان (عجل الله فرجه) یاران هستند، شما هم صدای آنها را به تمام جهان برسانید این را ما برادران روستایی که از هم بیشتر در جبهه حضور دارند، از شما عوض می خواهند چون ما و شما همه مسئول هستیم. چند جمله درباره جنگ تحمیلی: صدام کافر که می گوید: «ما برای بشر آسایش می خواهیم» اما چرا یک نفر پیدا نمی شود که حق را از چشم خود بنگرد؟ آیا همه جهان نمی دانند که صدام و دار دسته اش چکار کردند و چه کار می کنند؟ آیا نمی بینید در جبهه صدام کافر بر سر این مستضعفان چه می آورد؟ آیا آن رادیو لندن که به قول آن نامرد که خود را نماینده مردم عراق در لندن میداند و می گوید که عراق گاز شیمیایی نزده است و ایران به رمز تبلیغات استفاده می کند و بچه های من که در داخل ایران گاز خورده اند آورد که به جهان نشان بدهد، اما جهان که به قول این افراد می گوید: «چرا نمی آیند خود با چشم کور خود در جبهه ببیند». من در جبهه بودم و خود و دیگر برادران ناظر این صحنه بودیم که این نامردان چه کردند و چه می کنند و آن قسمت این جهان این چنین می گوید نمی خواهند که حرف حق به گوش مردم برسد. خدا یاور ما می باشد و بس، آری ای راهبانان راستین، شما اگر قلب خدایی دارید بر این رزمندگان ایرانی بنگرید که با چه شوقی به سوی خدا می شتابند. آری چیزی که در خاطر دارم این است من یک نفر خدمه توپ هستم و این رخدادها را با چشم خود دیدم. چیزی که قابل توجه است این است که این رزمندگان یک کلمه غیر خدا را بر زبان نمی آورند و همه با خواندن قرآن و با نام یا حسین و یا مهدی نماز خود را شروع می کردند و اگر یک گلوله می زدیم در عوض 50 تایی می آمد، اما تا زمانی که از طرف فرماندهی خبر می آمد که شما هم شلیک کنید این یاران حسینی با شوقی فراوان کار خود را شروع می کردند و این همه گلوله که بر سر این رزمندگان می آمد. اصلا توجه نمی کردند و اگر از یکی از آنها می گفت که الان گلوله های دشمن می آید در جواب می گفتند که اگر خدا یار ماست ما از هیچ چیز باکی نداریم. خدا ما را باشد دیگر بس و دیگر این که این همه آتش که بر سر ما می آید خدا آن را هدایت می کرد که از ما رد شود و این بعثی های کور و خدا آنها را کورتر بگرداند. به آقا سلام من را برسانید.

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه