شهید گمنامی که خود میزبان ۴ شهید دیگر بود
(شرح واقعه): روند شناسایی شهید احمد دهقانی از زبان برادرش سرهنگ پاسدار علی دهقانی
اواخر فروردین سال ۱۳۹۲ بود که مسئله اختصاص چند شهید گمنام به شهرستان اردکان مطرح شد. البته موضوع از سال ۱۳۹۱ بحث و پیگیری شده بود و حتی جای خاکسپاری هم توسط سردار باقر زاده در ایام عید تعیینشده بود
دو روز مانده به آمدن شهدا لیست شهدا را در سپاه مشاهده کردم. ۴ شهید مربوط به عملیات والفجر ۸ منطقه عملیاتی فاو و یک شهید مربوط به عملیات رمضان و منطقه عملیاتی پاسگاه زید و سن ۱۸ سال بود در همان لحظه بود که احساس خوبی نسبت به آن شهید پیدا نمودم و به آقای امامی گفتم مشخصات این شهید با برادر من کاملاً شباهت دارد. مسئله گذشت تا روز استقبال که خیلی روز عجیبی بود بارش آن باران الهی و انتظار مردم برای آوردن میهمانان عزیزشان در آن روز حس خوبی که در من ایجادشده بود همچنان وجود داشت بهطوریکه در شب وداع با شهدا در مصلا برای عرض ارادت به شهدا و بالأخص آن شهید آمدم که حضور نداشت و به یزد رفته بود و فردای آن روز که مصادف با شهادت بیبی دوعالم فاطمه زهرا (س) بود (۹۳/۱/۲۵)
بالباس رسمی برای تشییعجنازه مراجعه کردم و رفتم سراغ همان شهید. بسیجیان جلوتر از من و سایر پاسداران آن شهید را احاطه کرده و گفتند قرار است ما تشییع کنیم من هم به یکی از دوستان که حضور داشت گفتم به همان دلیل که مشخصات تشابه دارد، من احتمال میدهم که برادرم باشد. پس سفارشی تشییع کنید در طول مسیر عقب همان تابوت شهید حرکت کردم. تا محوطه خاکسپاری که مسئول انتظامات بودم موضوع را به یکی از بچههای حفظ آثار گفتم و ایشان هم پیشنهاد به خاکسپاری آن شهید را به من دادند ولی چون قبلاً فرزندان شهدا انتخابشده بودند من قبول نکردم یکی از برادران که از یزد آمده بود مرتب ما را جابجا میکرد و چند بار به من گفت شما بروید آنطرف که بنده در جواب ایشان گفتم جای من همینجاست چون هم مسئول انتظامات این قسمت (بالاسر شهدا) هستم و هم اینکه شهید وسطی برادر من است که ایشان دیگر حرفی نزدند و در پایان برنامه از او معذرتخواهی نمودم وقتی کار خاکسپاری تمام شد مجری برنامه آقای عیدانی اعلام نمودند که یکی از همشهریان خوابدیدهاند که یکی از شهدا اهل شهرستان اردکان است. احساس درونی من به سمت یقین بیشتر شد وقتی از او پرسیدم جریان خواب چیست و چه کسی دیده ایشان گفتند نمیدانم یکی از بچههای کوشکنو در میدان شفق این را به من گفتند موضوع خواب باعث شد من همچنان در فکر باشم تا شب که آقای امامی با من تماس گرفتند و گفتند آقای رضایی همکار خودمان هم خوابی دیدهاند و خود ایشان خواب را برای من تعریف کردند.
اصل جریان خواب:
«دو روز مانده به آوردن شهدا خواب دیدم که ۵ شهید گمنام برای شهرستان آوردهاند شهدا در محل سپاه رویهم گذاشتهشده بود بهاینترتیب که دوتادوتا رویهم قرار داشت و تابوت یک شهید همروی تابوت این ۴ شهید در وسط قرارگرفته بود.
جلوی تابوت شهدا نوشته بود شهید گمنام ولی شهیدی که بالا قرار داشت علاوه بر شهید گمنام مشخصات هم داشت و من در عالم خواب دهقان آن را دیدم در عالم خواب به من گفته شد که این شهید برادر همکار شما در سپاه است سپس توسط سید جلال میر قانعی و فرزندش که هر دو پاسدار هستند تشییع شد.
خواب از ذهن من رفته بود وقتیکه مادرم قضیه مطرحشده توسط آقای عیدانی را مطرح کرد من هم گفتم که خوابدیدهام.» پس از شنیدن خواب آقای رضایی قضیه برای ما قطعی شد و موضوع با امامجمعه محترم مطرح شد که ایشان گفتند باید مستندات را جمعآوری و پیگیری نمایید حتی موضوع را با شیخ راهب محمدی روحانی و امام جماعت مسجد احمدآباد مطرح کردم ایشان گفتند اینها خواب نیست و الهام است و باید پیگیری نمایید.
از مراسم هفتم شهدا پیگیر مسئله از سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یزد شدم که عزیزان باراهنمایی بنده به تهران و هماهنگی خودشان با ستاد کل (کمیته تفحص مفقودین) قول پیگیری دادند. البته هم یزد و هم تهران تأکید داشتند صرف خواب نمیتوان استناد کرد و موضوع باید علمی ثابت شود من هم با تماس با تهران و دریافت برگههای مربوطه و نحوه نمونهگیری خون در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۸ نمونه خون مادر و خودم را با برگههای مربوط به تهران ارسال کردم تمام تلاشها و پیگیریهای صورت گرفته برای مشخص شدن موضوع در چهلم شهدا فایده نداشت (البته من تأکید داشتم که فقط با همین شهید موضوع تطابق صورت گیرد به علت شواهد موجود بر بودن موضوع) در ضمن در روز خاکسپاری من علت در وسط قرار گرفتن این شهید را جویا شدم و گفتم چون شهید عملیات رمضان بود که عزیزان پاسخ دادند خیر، ما بر اساس سن، شهدا را مرتب کردیم یکی ۱۷ سال، دو تا ۱۸ سال، یکی ۱۹ سال و یکی هم ۲۰ سال نمیدانیم چطور شد که این شهید (۱۸ سال) در وسط قرار گرفت بله به همین دلیل که او میزبان بود و این ۴ شهید میهمان او در شهرستان اردکان.
در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱ بود که با تهران تماس گرفتم و آنها گفتند شواهدی مبنی بر تطابق DNA مادر و شما با همان شهید که مدنظر بود پیداشده و ۵۰ درصد حل است، امّا باید بررسیها کامل شود و کتباً اعلام گردد. در تاریخ ۹۲/۴/۱۰ بود که از یزد تماس گرفته شد و موضوع قطعی شدن نام احمد دهقانی احمدآبادی برای یکی از شهدای گمنام میدان امام خمینی (ره) به من خبر داده شد.
و من جز زیبایی برای این دو ماه و اندی زمان از خاکسپاری تا لحظه مشخص شدن و نامدار شدن یکی از شهدا ندیدم و شهیدان بار دیگر زندهبودن خود و حقانیت راهشان را به ما نشان دادند.
و ما هم انشا الله ادامهدهنده راه امام و شهدا بودیم و هستیم و میمانیم.
علی دهقانی احمدآباد ۱۳۹۲/۴/۲۰
ثبت دیدگاه