شناسه: 359571

سرباز فراري

وقتي شنيد امام (ره) دستور تخليه پادگان ها را داده اند فرار کرد، کار خطرناکي کرده بود. چون جرم فرار از خدمت سربازي اعدام بود.

... به قم رفت. به منزل يکي از آشنايان به نام شريعتمداري. وقتي جريان را برايش گفت؛ او را از خانه اش بيرون انداخت.

ديگه هيج جايي را نداشت برود... به دليل اينکه از چهره اش مشخص بود سرباز است روزها آفتابي نمي شد.

آن شب به مسجد رفته و توسل کرد. فرداي آن روز توي کوچه ها ساعت 10 صبح طلبه اي به او نزديک شد...

احوالش را پرسيد. او را به منزل برادر امام(ره) آيت الله پسنديده برد. چه ملاقات دلنشيني با برادر امام(ره) داشت...

. روزهاي سرد بهمن 57 داشت به بيست و دومين روزش مي رسيد...

و علي خوشحال از اينکه در خيل دوستداران ولايت است...

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه