شناسه: 359758

شوق خدمت/ حتي شب ها با لباس بسيجي مي خوابيد

در زمان خدمت سربازي كه محمدرضا دوران خدمت را مي گذراند؛ دو مرتبه به ملاقات وي رفتم.
هر دو مرتبه، گفتند در جبهه است و او را نديدم.

بعد از پايان دوران سربازي، مدت چهار سال با لباس بسيجي در جبهه بود و حتي شب ها با همان لباس مي‌خوابيد.

 3 الي4 ماه را به جبهه مي‌رفت و چند روزي را به مرخصي مي‌آمد و دوباره به جبهه برمي‌گشت.

 تا چهار سال كارش همين بود، هر وقت كه به او مي‌گفتيم: چرا ازدواج نمي‌كني؟ مي‌گفت: تا جنگ تمام نشود ازدواج نمي‌كنم.

برادر شهيد

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه