قبولي در درس اخلاق/ دو وصيت به همسر
حدود پنج ماه از شروع زندگي مشتركش ميگذشت.
همسرش از سادات و خواهر شهيد بود و بيش از سيزده سال نداشت که مي بايست شاهد وداع همسرش باشد. آن روزبراي آخرين بار، گوشهي باغچه منزل پدرش كنار او نشست؛ شهيد محمدرضا به او گفت: قبل از آنكه به جبهه بروم و اگر قسمت باشد به فيض شهادت برسم، دو وصيّت دارم: يكي اينكه چون شما باردار هستيد مسئوليد كه از خود و فرزندمان تا آخر عمرمراقبت كنيد؛ ديگر اينكه به تحصيلات خود ادامه دهيد.
رفت و شهيد شد و همسر اين شهيد عزيز نيز به هر دو اين وصيتها جامهي عمل پوشانده و علاوه بر فرزندي رشيد كه نام خود شهيد را بر وي نهاده است به تحصيل علم و دانش پرداخت.
همسرش دانشگاه را به خوبي پشت سر گذاشت و چنين مي گويد: كنكور را با موفقيت پشت سر گذاشته و در رشته پرورشي تربيت معلّم يزد پذيرفته شدم و در آنجا مشغول به درس خواندن شدم.
شبي در نماز خانهي تربيت معلم به خواب رفتم. در عالم خواب شهيد با خوشحالي نزد من آمد نامهاي را به دست من داد و رفت.
نامه را باز كردم داخل پاكت با خط درشت روي كاغذي نوشته شده بود:«قبولي در درس اخلاق اسلاميرا به شما تبريك عرض ميكنم.»
وهمين خواب، باعث شد كه با پشتكار و علاقه درسم را بخوانم و موفق باشم.
نقل از همسر شهيد
ثبت دیدگاه