20 سال گمنامي
20 سال گمنامي
توي عمليات فتح المبين بدجور زخمي شد، از قسمت کمر ترکش خورده بود، هر جوري بود او را به بيمارستان رساندند.
به خانواده اطلاعي نداد، 15 روز بستري بود و ترکش ها را در آوردند. ولي چند تا ترکش توي بدنش مانده بود که برگشت. مادر باورش نمي شد او مجروح شده باشد... دورش مي گشت و قربون صدقه اش مي رفت.... شرمنده شده بود. نمي خواست اينقدر خانواده را ناراحت ببيند.
دفعه آخر که رفت تا 20 سال برنگشت... سال 81 بدن مطهرش را آوردند... ديگر چشمي نمانده نبود که شرمنده مادر باشد....
ثبت دیدگاه