خاطره ای از برادر شهید
خاطره ای از برادر شهید:
حدود دو يا سه ماه قبل از اعزام به جبهه يكي از برادران خود را صدا زد و نحوه پرداخت خمس را از او سوال ميكند برادرش تعجب ميكند كه او در اين سن و سال چه كار به مسئله خمس دارد ولي او اصرار ميكند كه توضيح دهد هنگامي كه جواب خود را ميشنود به برادر خود ميگويد مگر ما پنج نفر برادر نيستيم پس من بايد به عنوان خمس در راه اسلام به شهادت برسم. البته اين موضوع براي ما ساده به نظر ميرسيد اما او هدف ديگري را دنبال ميكرد و در پايان هم به هدف مقدس خود دست يافت.
ثبت دیدگاه