دلنوشته همکار شهید
جواد عزیزم دلم نمی آید برایت چیزی ننویسم
آخر تو خوب ترینی ، تو باوفایی ، تو ولایتمداری تو به پیمانی که با آقایمان ابا عبدالله بسته بودی ،وفا کردی.
لباس سبز علوی را بر تن کردی در روزهای جنگ جبهه را فراموش نکردی ، از دوران دفاع مقدس ، از دوستان شهیدت جا ماندی.
ولی در دفاع از حرم و بعد از بازنشستگی به سوریه رفتی ، تو در دورانی که می توانستی همچون ما به دنیا دل ببندی ،حصار دنیوی را شکستی ، پرواز کردی ،عروج کردی از آسمانها نظاره گر خاکیان شدی.
هرچند که غم فراغت برایمان خیلی سخت است ،ولی چون زیباتر از لباس شهادت برازنده وجودت نبود ،دلمان یک مقدار تسکین پیدا می کند ،چون غیر از شهادت چیز دیگر حقت در این دنیای فانی نبود.
جواد جان در روز تشییع تو یکی از یاران سی ساله ات ،نکات جالبی را برایم گفت. او گفت که خیلی ها به ما می گفتند انزلی شهید مدافع حرم ندارد ،اما با شهادت جواد ما سرگل گلهای انزلی را برای دفاع از حرم تقدیم کردیم و فضای شهرمان عطر آگین شد.
او می گفت: مدتها بود که سیر گریه نکرده بودیم ، راست می گوید من هم از روزی که خبر شهادتت را شنیدم تا همین حالا هر جا که عکست را می بینم به یادت می افتم و چشمانم پر از اشک می شود.
جواد جان ! یک نکته ای را آقا فرهاد برایم گفت که مراهم غرق در تفکر کرد ،او گفت جواد چگونه توانست همسرش را ترک کند و به سوریه برود؟
جالبش اینجاست که دیروز یکی از همکاران می گفت همسر جواد همیشه با موتور آقا جواد به مراسم می آید ، یک شب بعد از مراسم که باران می بارید ،به همسر آقا جواد گفتم که شما با ماشین ما بیایید تا خیس نشوید ،اما ایشان گفتند که میخواهم با موتور جواد زیر باران خیس بشم!
همسر آقا جواد آن روز شما خواستید به تنها در کنار جواد عزیز خیس شوید ،اما مردم قهرمان انزلی در روز تشییع جواد در زیر باران شدید ، اکثرا چتر به دست نگرفتند ،مردم انزلی خواسند خیس بشوند.
شاید باران پل وصلی باشد تا پاکی جسم مطهر جواد از طریق تابوتش بر جسمشان برسد.
جواد جان ، برای امام جمعه شهرتان این سید بزرگوار چتر آوردند ، ایشان چتر را کنار زدند و گفتند میخواهم زیر باران شهیدمان را تشییع کنم.
آری جواد جان مردم انزلی هم به این راز پی برده اند که در کنار جواد بودن ،حتی اگر قطره های آب باران موجب اتصال شود ، شاید مهربانی و خلوص نیت جواد به آنها سرایت کند.
همسر محترم آقا جواد ! میدانم که چقدر دلتنگی ،ماهایی که چند سال بیشتر در کنار جواد نبودیم دلهایمان آتش گرفته ،وای بر شما که سالهای زیادی را در کنار جواد زندگی کردی …
شنیدم در سپیده دم صبحی که قرار بود جواد تشییع بشود ، رفتی در سردخانه و به جواد سر زدی ، نتوانستی دوری اش را تحمل کنی ، شما در خانه باشی و جواد در سرد خانه؟
این رسم وفا نیست ، رفتی سراغش ،درب تابوت را باز کردی ،کفن جواد را از صورتش کنار زدی ، باهاش حرف زدی ،حرفهای ناگفته ات را برایش گفتی ،درد دلهایت را برایش گفتی ،این اولین بار بود که جواد فقط به حرفهایت گوش می داد و پاسخی از او نمیشنیدی.
شنیدم شانه آوردی ،موهای سرش را شانه کردی ،او را آراستی ،تا زیبا به لقای محبوبش برود ، آری رسم وفا را به جا آوردی ،درود بر تو ای شیر زن …
فرزندان آقا جواد ! شاید سالها در کنار پدرتان بودید ولی بازهم میگویم که پدرتان را خوب نشناختید ،چون بعد از شهادت پدر، از خصلتهای پدر چیزهایی را خواهید شنید که بعد متوجه می شوید پدرتان چقدر با معرفت و مهربون بود ،که در دلهای تک تک مردم جا باز کرده بود.
همرزمان جواد ،پاسداران ، بسیجیان ،هیئتی ها ،ورزشکاران بیاییم اعمال جواد را سرلوحه کارهامان قرار بدهیم.
۱.جواد ولایت مدار بود ،او مطیع محض ولایت بود.
۲.جواد در طول عمرش هرگز دلی را نرنجاند ،و همیشه به قلبها حکومت می کرد.
۳.جواد در همه مناسبتها در صف اول بود ولی گمنام بود و رهرو راه شهیدان بود.
۴.جواد با شهادتش ثابت کرد برای دفاع از حرم باید جان را فدا کرد.
۵.جواد هر هفته به دور از چشمان دیگران مزار دوستان شهیدش را شست و شو می داد ، نکند بگذارید ، خاک قبر مطهرش را بگیرد.
در آخر جواد جان ،تو را به مهربانی و خلوص نیتت قسم می دهم ،شفاعت ما را در قیامت فراموش نکنی و دعا کن شهادت نصیبمان گردد.
آمین یا رب العالمین
شاگرد مهربانی و خلوص نیتت ، آزاده و جانباز دفاع مقدس سید نورالدین نعمتی
ثبت دیدگاه