دل نوشته ای از قلم برادر زاده شهید سعيد شادبخش
شهید سعید شادبخش عموی من بود.من هیچ وقت اون رو ندیدم ولی با این وجود خیلی اون رو دوست داشتم.من هرگز اون قاچاق چی هایی رو که عموم رو شهید کردن نمی بخشم.من و پسر عمه هام هر سال برای محرم تکیه میزنیم و عکس عموم رو تو تکیه میزاریم.وقتی که میریم اون عکس رو از خونه مادر بزرگم ببریم مادر بزرگم عکس رو بغل میکنه و می بوسه.ما اون عکس رو حدود ۸۰۰ متر روی کولمون میزاریم میبریم تا تکیه و کسایی رو که میان تکیمون یه فاتحه برای عموم میخونن.شاید باورش سخت باشه ولی مادر بزرگم تا حالا حتی یک بارم برای عموم فاتحه نخونده وقتی هم دلیلش رو میپرسیم میگه دلم نمیاد براش فاتحه بخونم و چشاش پر از اشک میشه.
ثبت دیدگاه