شناسه: 62297

دست نوشته شماره 1 - شهید سیدعبدالله حسینی

زهره حسینی، فرزند شهید مدافع حرم، عبدالله حسینی، متن نامه‌ای كه برای پدر خود نوشته است كه به شرح ذیل است:
«سلام بابای خوبم، گفتم بابایی، دلم بیشتر هوایت را کرد، وقتی می‌گویم بابا، انگار همه را دارم، این یعنی تو هستی، درست شنیدم، باباهایی که شهید می‌شوند، زنده‎اند. برای همین است که دلم هنوز گرم بودنت است، بابای خوبم، زهره دلش برایت بی‌تاب است، بابایی یادت هست، ماه و ستاره‎ها را شبانگاه زیر آسمان به من نشان می‌دادی، حالا دوباره زیر آسمان نشسته‎ام و تسبیحی را که قبل از رفتنت خریدی در دستانم گرفتم مثل همه حرف‌های قشنگی که از یاد نمی‎برم، گفته‎هایت چه خوب توشه‎ای شد برای روزهای سخت‌مان، حالا دلتنگ همه حرف‎های گفته و ناگفته تو هستم بابا، دلم برایت که تنگ می‎شود با مامان به زیارت امام رضا(ع) می‌رویم، امام رضا(ع) خیلی مهربان است و دلتنگی‎هایمان را آرام می‌کند، بابایی برای دلتنگی‎هایمان دعاکن، به دعایت محتاجیم، بابای شجاع و شهیدم، تو به من، به همکلاسی‎هایم و به همه مردم شهر یاد دادی كه می‎شود آرام و بی‎صدا بود اما قهرمان شد، من و مادرم همچون تو كه برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) ایستادگی كردی، می‎ایستیم و چادرمان را محکم‎تر می‎گیریم و نمی‎گذاریم راه و هدفت از یادمان برود، بابای خوبم، آمدم زندگی را تماشا کنم، رفتی و رفتنت را تماشا کردم، بابای خوبم، من هر شب برای ظهور آقا امام زمان(عج) دعا می‎کنم و به قول شهید مسعود مجیدی، هرکس با دین محمد(ص) پرورش یافته است، وظیفه دارد استقامت کند، من هم در سنگر مدافعان، چادرم را محکم‎تر گرفته و استقامت می‎کنم و راه و هدفت را ادامه می‎دهم».

مطالب پیشنهادی

ثبت دیدگاه