خاطرات

مجید باید برگردد وگرنه اینجا را آتش می زنم!

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۳۹

همیشه چاقو در جیبش بود

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۳۶

*راهی بیمارستان شدم

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۳۶

از آلمان به سوریه

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۳۶

قلیان، بس!

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۳۶

هیئتِ شهیدساز

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۳۶

نحوه ی شهادت شهید مجید قربانخانی

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

لحن خاص شهید مجید قربانخانی

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

تاسیس قهوه خانه

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

خواهر نمی خواهم

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

گفته ی شهید مجید قربانخانی شب قبل از عملیات

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

مهربانی شهید

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

با دمپایی وسط پادگان

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۹

تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۱

اهتمام شهید مجید قربانخانی برای کمک به نیازمندان

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۱

تحول شهید مجید قربانخانی

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۱۱:۲۱

تدفین

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۰۸:۴۱

خبر شهادت

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۰۸:۴۱

لحظه آخر

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۰۸:۴۱

بین الحرمین

۱۴۰۱-۴-۲۸ ۰۸:۳۹